به گزارش مشرق به نقل از رجا، برگزاری یک نظرسنجی پیامکی برای انتخاب بهترین فیلم سینمای پس از انقلاب در برنامه زنده تلویزیونی "پارک ملت" با تهیه کنندگی و اجرای محمدرضا شهیدیفر تبدیل به یک دردسر تازه برای طیف روشنفکر سینمای ایران شد، به نحوی که با وجود اظهارنظرهای جالب توجه برخی میهمان هفته گذشته این برنامه درباره سینمای بعد از انقلاب و تبلیغ تلویحی فیلمهای جریان روشنفکری، باز هم اخراجیها، فیلم مغضوب این روزهای جریان روشنفکری سینمای ایران توانست بیش از یک سوم آراي مردم شرکت کننده در این نظرسنجی پیامکی را به خود اختصاص دهد تا بار دیگر این حقیقت ثابت شود که جریان روشنفکری ایرانی، همچنان زبان مردم کشور خود را نمیفهمد.
در این نظرسنجی که گزینههای موجود در آن نیز به انتخاب بینندگان برنامه پیشنهاد شده بود، از میان فیلمهای آژانس شیشه ای، اخراجی ها، از کرخه تا راین، جدایی نادر از سیمین، درباره الی، لیلی با من است، رنگ خدا، طلا و مس، مادر، اخراجیها توانست با کسب 39 درصد، بیشترین آراي مردم را از آن خود کند.
این در حالی بود که آژانس شیشهای و مادر با اختلاف زیاد فیلمهای دوم و سوم شدند و جدایی نادر از سیمین که چند شب پیش حسین معززی نیا سردبیر همشهری 24 از مردم خواست به آن رأی دهند و این روزها در حاشیه پروپاگاندای سنگین جریان روشنفکری به اکرانهای خارجی هم دست پیدا کرده است، نتیجهای بهتر از جایگاه پنجمی را آنهم بعد از فیلم طلا و مس کسب نکرد.
هر چند به دلیل تعداد شرکتکنندگان در این نظرسنجی و بسیاری نکات دیگر، نمیتوان این نتایج را نتایجی قطعی و حقیقی دانست ولی رویکرد مخاطبین محدود سیما به فیلمهای سینمایی پس از انقلاب و بهت و حیرت مجری و کارشناسان از این نتایج نکاتی نیست که بتوان براحتی از کنار آن گذشت.
در اين زمینه، وحید یامین پور با ارسال یادداشتی به رجانیوز به برخی نکات در حاشیه این نظر سنجی پرداخته است که در ادامه میخوانید:
دو شب پيش همان چند ثانيه اي كه از نظرسنجي پيامكي برنامه "پارك ملت" به چشمم خورد، بهانه اي براي تماشاي آن پيدا كردم. هرچند همان اول حدسم اين بود كه طراحان اين اتفاق چندان درباره پيامدها و يا معناي واقعي اين نظرسنجي نيانديشيده اند و ظاهرا در مسير هميشگي برنامه، براي مشاركت مخاطبان به آن متوسل شده اند.
به هرحال اين هم اتفاقي بود كه براي امثال من جالب توجه است. مجري محترم برنامه همان ابتدا با ابروهاي درهم رفته و لحني متعجب از پخش نمودار ابتدايي نتايج نظرسنجي امتناع كرد و گفت نتايج جالب است ولي كمي صبر مي كنيم شايد تغيير كند!
كمي بعد معلوم شد علت اين آشفتگي چه بود. "اخراجيها" اول بود؛ با فاصله؛ و برخي فيلم هاي مدنظر كه شب پيش در برنامه براي آنها تبليغ شده بود -بهويژه جدايي نادر از سيمين- حتي در سه برگزيده اول هم نبود. اين براي ژست بالا شهري و ديپلمات پسند اين برنامه (و البته كل صدا و سيما) يك فاجعه به حساب مي آمد.
براي همين كاملاً قابل پيش بيني بود كه براي تغيير نتايج آرا و يا رفع و رجوع اين فاجعه رسانه اي فرصتي مهيا كنند، لذا نظرسنجي را تمديد كردند تا مجال توضيحات عجيب شب بعد فراهم شود. مجري محترم با پلاتوهاي طولاني ضمن درخواست از مخاطبان براي دقت بيشتر در انتخابشان(!) تلاش كرد دل شكسته جريان روشنفكري و دگرانديش سينما را بهدست آورد؛ بهويژه در تسلاي دل اصغرفرهادي جدّ و جهد بسيار كرد. مهمان محترم برنامه نيز به همين سياق سعي كرد عدالت رسانه اي را حق فيلم هاي انتخاب نشده رعايت كند. او تاكيد كرد كه اگر به رأي مردم بي احترامي نمي شد، مي گفت كه اثر انتخاب شده ي مردم در رديف برخي آثار فاخر ديگر نيست!
القصه؛ "اخراجيها" عليرغم تلاش هاي تلويزيون و البته ديگر ارگان ها نظير سايت بالاترين، با فاصلهي زيادي منتخب نهايي اين نظرسنجي بود. آژانس شيشه اي، نوستالژي 15 سالهي هم نسلي هاي من، دوم شد. اما خوشحال كننده ترين بخش اين اتفاق رسانه اي اين بود كه اثري از آثار متبخترانه، شبه روشنفكرانه و دختر- پسري در انتخاب مردم ديده نشد!
در نهايت اينكه به نظرم تامل بر چند نكته براي باقي ماندن اين اتفاق در حافظه فرهنگي و رسانه اي خود و دوستان، بي وجه نيست:
1. سال هاست كه وقتي گفته اند اثر فاخر، به ما سكانسي از جنس جدل هاي روانشناختي "هامون" را يادآوري كرده اند. اثر فاخر براي بالانشينان امر هنر و سينما، مساوي و مساوق با شبيه نبودن به مردم و نافهم بودن و در سطح نوعي خودارضايي ذهني روشنفكرانه دانسته شده است. اين يعني اينكه مردم كوچه و بازار نه هنر را مي فهمند و نه ارج ميگذارند. آن روي سكهي اين ادعا، تحقير عناصر ريشه دار فرهنگي و در رأس آنها دينداري است؛ اتفاقي كه نشانه هاي آن بي رودربايستي در آثار سينمايي پس از انقلاب فراوان است.
2. در انتخاب مردم، اثري از آثار به اصطلاح روشنفكرانه كه خود را به سينماي آوانگارد فرانسوي آويزان مي كنند وجود ندارد. سينمايي كه منزوي از جامعه حد فاصل فهم چند روشنفكر جدا بافته متولد شده و با مرگي زود هنگام نابود مي شود. آثار داريوش مهرجويي، ناصر تقوايي، بهرام بيضايي و ديگراني از اين دست در دايره چند ده تايي مردم هم حضور نداشت. اين يعني هيچ خاطره اي را كه توان حيات تاريخي در ذهن و قلب مردم را داشته باشد، دارا نيستند؛ آمده اند و خيلي زود رفته اند. اين آغاز و انجام سينماي جشنواره پسند و بريده از مردم است.
3. هرچند آثار دم دستي و مرتبط با سطحي ترين لايه هاي زندگي اجتماعي شانس بيشتري نسبت به بافته هاي روشنفكرانه داشته اند، اما قصه هاي عوامانه ي كساني چون مسعود كيميايي، تهمينه ميلاني، فريدون جيراني، فرزاد مؤتمن، منيژه حكمت و امثال اين كارگردانان نيز در اين نظرسنجي برگزيده نشدند. شايد اين روشن ترين پيام براي سينماگران گيشه اي و راحت طلب باشد. سينمايي كه طاقت پروژه هاي كمي پيچيده تر را كه نياز به صرف فكر و قصه دارد، ندارند. شيخ طادي، در اين برنامه نكته اي كليدي را به همكاران سينماگر خود گوشزد كرد و آن اينكه متوجه باشند مردم برخلاف تصور متكبرانه و خودپسندانه آنها، سينما را مي شناسند و اين نتايج نشان مي دهد براي جلب نظر آنها بهتر است به سمت سينماي فاخر حركت كنند.
4. نكته جالب توجه اينكه برخي فيلم هاي پرحاشيه كه با حمايت شبكه هاي شناخته شده تبليغاتي، خود را به رسانه ها تحميل مي كردند، در انتخاب مردم جايي نداشتند. "زير پوست شهر"، "شوكران"، "متولد ماه مهر"، "دو زن"، "آتش بس"، "سن پترزبورگ" و "سنتوري" را هيچكس بهخاطر نياورد.
اين آثار در زمان اكران با حمايت هاي سياسي شبكه هاي خاص تبليغاتي، خود را در پيشاني جريان رسانه اي دگرانديش مي نشاندند، اما به محض اتمام اكران، براي هميشه تمام مي شدند. اين اتفاق بازهم تكرار خواهد شد. اين هم راز بقاي هنر است؛ قاعده اين است كه با پروپاگاندا نمي توان براي يك پديده، شأن هنري جعل كرد.
5. ژانر دفاع مقدس به تنهايي حامل بخش عظيمي از معاني ريشه دار فرهنگي ايراني- اسلامي است. اينكه نيمي از فيلم هاي انتخاب شده از اين جنساند، پيام روشني دارد. اما فراتر از انتخاب اين فيلم ها، بيان روشني در انتخاب نشدن جنس ديگري از فيلم هاي ظاهرا دفاع مقدسي نيز نهفته است. در علاقه دفاع مقدسي مردم، فيلم هايي چون "دوئل"، "به نام پدر"، "دموكراسي در روز روشن"، "اتوبوس شب" و "بيداري رؤياها" جايي ندارند. مخاطبان بهخوبي ژانر اصيل دفاع مقددس را از مشابه هاي آن (كه گاهي ژانر جنگ گفته مي شود) تشخيص مي دهند. هرچند شايد گذر زمان نام آثار ماندگاري چون "مهاجر"، "هور در آتش" و "ديده بان" را از خاطره ها زدوده باشد.
6. البته اين نكات فقط حاشيه اي بر يك اتفاق نه چندان مهم رسانه اي بود. چه اينكه سقف پيامكهاي ارسال شده به اين برنامه چند برابر كمتر از تعداد بليط هاي فروخته شده براي فيلم اخراجي ها بود، بي توجهي و استقبال نكردن مخاطبان از اين نظرسنجي 24 ساعته در شبكه يك -شبكه ملي- اول از همه براي مديران ارجمند سيما پيام دارد.
7. در پايان از اينكه تلويزيون عليرغم ژست ها و حساسيت هاي بورژوايياش در نتايج نظرسنجي دخالت نكرد، صميمانه تشكر مي كنيم. (البته انصاف اين است كه برنامه هاي تلويزيوني در سامانه پيامكيشان دست نمي برند)